Music Lyrics

Sunday, April 15, 2007

مزدک، موبد شورشی

برای شناخت آيين مزدک،
بررسی دو بعُد ضروری است، نخست بينش و جهان بينی او و تأثير آن ميان مردم و طبقات گوناگون. دوم پايگاه اجتماعی ـ اقتصادی و تحولاتی که بوجود آورد. اما پيش از آن اشارهی مختصر به زندگی مزدک لازم است.گرچه از تولد مزدک آگاهی درستی در دست نيست، اما قدر مسلم در زمان قباد ساسانی (488ميلادی) مردی از شهر استخر فارس در مقام موبدی توانا ـ بنا به روايت طبری موبدموبدان «قاضی القضات» بود ـ دست به تفسير و اصلاحاتی در آيين زرتشت زد، تفسيری که به زند معروف گشت و بعدها هواداران او را زنديک ناميدند. مزدک با اقتباس از انديشههای يکی از حواريون مانی به نام بوندوس «Bundos» يا «زرتشت خورگان»(1) که مدتی به روم رفته بود، آيينی را پی نهاد که در اندک زمانی توانست پيروانی فزونی گرد آورد و حتا شاه ـ قباد ـ نيز به کيش او گرويد. اما چندی نگذشت که با مخالفت موبدان هوادار سلطنت و درباريان قدرتمند، نخست قباد برکنار و برادرش ـ جاماسپ ـ به سلطنت رسيد، سپس در توطئهی ناجوانمردانه، مزدک با گروه بيشماری از پيروانش (528م) کشته شدند.نکته قابل ذکر، بيشتر مورخان کشتار مزدکيان را به زمان پادشاهی خسرو اول نسبت میدهند، اما اين امر درست نيست وهنوز دو تا سه سالی به پادشاهی خسرو اول مانده بود. به عبارتی اين واقعه در زمان پادشاهی قباد رخ داد و خسرو هنوز وليعهد بود. اما اين که چگونه شد، قباد از مزدکيان روی برگرداند و پسرش ـ خسرو ـ توانست آنان را نابود کند، از نکات مبهم تاريخ است.

خلاصه جهانبينی مزدک:

شالوده عقايد مزدک؛ همان انديشه زرتشتيان و بويژه مانويان است، تنها برداشت او از نيروهای دوگانه هستی «خدای نيک و خدای بد» باعث ويژگی منحصر بفردی برای او شد. تفسيری که مزدک از پيروزی نيروی روشنايی «نيکی» بر نيروی تاريکی «بدی» بعمل آورد. در موفقيت و گسترش آيين او نقش بسزايی داشت. خلاصه تفسير و تأويل او چنين است. «نور» در هستی آزادی محض دارد، اما «تاريکی» بر خلاف آن در فعاليت خود آزاد نيست و بر حسب تصادف بوجود آمده است. پس هر انسانی وظيفه دارد، به ياری هستی نور بشتابد و با رفتار و کردار خود، در رهايی ذرات روشن وجود خود تلاش کند. به عبارتی مبداء روشنايی را در مبارزه و جنگ با مبداء تاريکی، ياری دهد. از نظر مزدک موجد، پشتيبان و رواج دهنده بدی و تاريکی، دولت و زورگويان و مستبدان هستند، که نشانههای آن اختلاف طبقاتی و ستم و بيدادی است که به مردم روا میدارند. با چنين تفسيری، بيش از هر چيز بايستی ستم و نيروهای ستمکار محو و نابود شوند.بدينگونه مزدک در زمان خود، برای نخستين بار نظريهی را مطرح کرد که از چشم ديگران دور مانده بود. از نظر او اختلافات طبقاتی ـ به عنوان نماد دو نيروی نور و تاريکی ـ ابدی و دايمی نبوده و با مبارزه و پشتکار انسان، نور به پيروزی ـ سنتزی ـ خواهد رسيد که بالطبع استقرار جامعه بیطبقه را در پی خواهد داشت. مزدک معتقد بود، همانطور که مردم در بهره برداری از آب، خاک و آتش برابر و مساوی هستند، زمين، دارايی و زنان نيز بايستی متعلق به همگان باشند. در اين راه نيز حملات خود را متوجه دارايی اشراف و اعيانی کرد که زمينهای پهناور زراعی با بردگانی که بيگاری میکردند و انبوه زنانی که در شبستان خود داشتند. موضوعی که بعدها تحت تهمت «اشتراکی نمودن زنان» به او نسبت داده شد. اما او نه تنها چنين باوری نداشت که هواداران خود را به داشتن يک زن تشويق میکرد و سخنش با اشراف و اعيان، بخاطر داشتن زنان فزون بود. برای همين آنان را سرزنش میکرد. اما خودش حتا گوشت نمیخورد، با جنگ مخالف بود و خونريزی را جايز نمیدانست. عاملی که دست دشمنان آنان را باز گذاشت تا به آسانی آنان را از ميان ببرند.... درستی را با شمشير نمی توان به کرسی نشاند. ريختن خون، خون های ديگری به بار می آورد و هرگز نبوده که کشتن مردم خوشبختی به بار آورد... (2)اما در باره اتهام «اشتراک زنان» برخورد خسرو اول با زنان اشراف که به دستور مزدک ميان مردم پخش شده بودند، گواه اين مطلب است، که مزدک موافق يک زنی بوده و دشمنی او با انبوه زنان اشراف و درباريان بوده است. چون پس از اين که خسرو اول، زنان اشراف را به آنان بازگرداند و به عبارتی آب رفته را بجوی بازگرداند، ناچار شد اصلاحات اساسی در «تنظيم خانواده» بوجود بياورد تا جايی که در جامعه ساسانی سابقه نداشته است. او حتا به اشراف و درباريان ـ که شامل خودش نيز می شدـ تاکيد کرد: «از زنان برای خويش به يکی اما دو اقتصار کرده.» ( 3)از ديگر عقايد مزدک، مخالفت با قدرت موبدان و سلسله مراتب آنان بود، چنان که پس از گرويدن شاهنشاه قباد، از او خواست تمام آتشکدهها را جمعآوری کند، مگر سه آتشکده بزرگ «آذرخره، جمشيد و آذربايجان» که قباد نيز چنين کرد. تنها پس از سرکوب نهضت مزدک، موبدان توانستند آتش ها را بجای خودشان بازگردانند. (4)

پايگاه اجتماعی ـ اقتصادی جنبش مزدک:

برای اين که پايگاه اجتماعی مزدک شناخته شود، لازم است اقشار گوناگون جامعه تحليل و ويژگيهای هرکدام معلوم شوند.طبقه دارا که خود به چهار گروه مجزا تقسيم می شدند:1
ـ درباريان، شامل خاندان شاهی، شاهان محلی و اشراف زميندار، به همراه نوازندگان «نکته قابل توجه، نوازندگان در گروه درباريان قرار داشتند.»2ـ موبدان، «نمايندگان دينی که بزرگترين آنان را موبدموبدان میگفتند و در دربار بود و ياری دهنده شاه و سلطنت.» هيربدان «نگهدارن آتشکدهها که بقول طبری در زمان خسرو دوم، تعدادشان به دوازده هزار تن میرسيده است.» و مغان «پايينترين رسته روحانيون زرتشتی که در شهرها به امور مردگان و دعا و نيايش و در روستاها به امور دينی روستاييان می رسيدند.3ـ دبيران، اين گروه از نامه نگاری برای دربار، تا نگهداری اموال و دخل و خرج و سياهه خراج و آماربرداری انبارهای آذوغه و اسلحه و به عبارتی هرگونه کار ديوانی و دفتری را انجام میدادند.4ـ واسترپوشان، شامل بازاريان، صنعتگران و پيشه وران شهری.

اقشار نادار و فرودست:

1 ـ بردگان، کسانی که در زمان صلح ناچار بودند در زمينهای اشراف يا در خانه های آنان بيگاری کنند و در زمان جنگ، مانند چارپايان قربانی شوند، بدون اين که از حقوق و دستمزدی برخوردار شوند. قوانين دينی زرتشتی نيز از اين گروه حمايتی نمیکرد، چنانکه شاهان هر هديهای که میخواستند به آتشکدهها وقف کنند، يکی هم «بنده» بوده
است. (5)نکته قابل تأمل اين که بردگان دو گونه بودند، بردگان بومی و بندگان. گرچه تفاوت اين دو گروه مشخص نيست، شايد بردگان از بوميان غير آريايی تشکيل شده بودند و بندگان، اسرای جنگی که پس از اسارت خريد و فروش میشدند. چنانکه شهر انطاکيه «ويه انتيوک» به دست بردگان رومی احداث شد. برای همين آن شهر را «رومگان» نيز میناميدند.

2 ـ برزگران،
کسانی بودند که روی زمين اشراف و زمينداران کار میکردند، بدون اين که بهره چندانی داشته باشند. ضمن اين که محکوم بودند تا پايان عمر در رسته خود بمانند و حق حشر و نشر با طبقات ديگر نداشتند. قوانين دينی و مذهبی زرتشتی نيز مانع از اين نمیشد اين گروه در صورت استطاعت مالی زمينی بخرند و مالک شوند. در نامه تنسر میخوانيم. «عامه ـ برزگران ـ مستغل (مستغلات) و املاک بزرگزادگان نخرند، برای اين که درجه و مرتبت هر يک معين ماند.»
(6) طبقه متوسط :
در اواخر سالهای حکومت ساسانی ـ و حتا کمی پيش از آن ـ طبقه ای در جامعه بوجود آمد که نه از اشراف و زمينداران بزرگ بودند و نه از طبقه فرودست. رشد افزون ثروت و در شهرها و بهبود شرايط آبياری و کشاورزی در روستاها، از مهمترين عوامل بوجود آمدن اين قشر بود. مردمی که موجد همه يا لااقل بيشتر جنبشها و نهضتهای اصلاحی يا انقلابی بودند، بطوريکه بدون حضور آنان، از امکان کمترين موفقتی برخوردار نبود. حتا «طبری» در تفسير خود مزدک را آيين زرتشت در ميان دهقانان، آزادان، برزگران و مردم فرودست میداند. و در اين ميان دو گروه «دهقانان» و «آزادان» از ويژگی منحصر بفردی برخوردار بودند.
1ـ دهقانان
«دهگانان»:اينان خُرده مالکينی بودند که بر ديگر رعيت سروری میکردند، ـ منصبی ارثی که نسل در نسل منتقل می گرديد. اما با اين وجود نمیتوانستند زمينهای بزرگان را بخرند و به عبارتی مانند اشراف و زمينداران بزرگ درآيند. اين گروه به عنوان نماينده دولت، در کار جمعآوری خراج و ماليات شرکت کرده و آن را به خزانه میفرستادند. اين قشر از چند جهت در جامعه نفوذ و منزلت پيدا کردند. نخست اين که رابط ميان طبقه دارا و نادار بودند و اگر اقدام به جمع آوری ماليات نمیکردند، دولت به تنهايی از عهده آن برنمی آمد. «جالب اين که پس از پيروزی تازيان، برای جمع آوری خراج و جزيه، تا زمانی که با دهقانان کنار نيامدند، نتوانستند ميزان ماليات دريافتی را به مقدار دوره ساسانی برسانند.» اما مهمترين ويژگی اينان، حفظ و نگهداری آداب و رسوم و ويژگيهای ايرانيان بود که نسل به نسل به فرزندان خود منتقل کردند. بطوريکه اين قشر را روشنفکران واقعی آن عصر می توان ناميد، به طور مثال فردوسی از ميان اين گروه برخاست.(6)

اما عاملی که نارضايتی آنان را دامن زد و زمينه برای پيوستن به جنبش مزدک را فراهم آورد، وصول خراج و مالياتهای سنگين بود. آنان ناچار بودند سه گونه خراج بپردازنند:
الف ـ «قوانين» مقدار آن نظری تعيين شده و به صورت ثابت و معين اخذ میشد و ارتباطی با مساحت زمين و محصول نداشت
.ب ـ «مساحت» فقط از زمينهای قابل کشت اخذ شده و نسبت به سطح قابل کشت، بر مبنای گريب «جريب» محاسبه و دريافت میشد. تنها ايرادی که بر اين نوع خراج وارد بود، اگر خشکسالی يا ملخ زدگی و نيز به هر دليل محصولی بدست نمیآمد، باز نيز خراج اخذ میشد. حتا اگر مالک نيز متوفی باشد. ت ـ «مقاسمه» که فقط از محصول بدست آمده گرفته می شد. مقدار آن نيز يک سوم، يک چهارم، يک پنجم و يک ششم بوده است. اگر محصول بصورت کشت بوده، پيش از درو و اگر ميوه بود، پيش از چيدن، ارزيابی میشده است. اين نوع خراجها، فشار زيادی به دهقانان وارد میآورد، چنان که گاهی دهقانان پيش از تعيين ميزان ماليات توسط مأمورين، جرأت نمیکردند، به ميوههای رسيده خود دست بزنند. داستانی در زمان وقوع جنبش مزدک بخوبی گويای اين امر است.

«روزی قباد بشکار رفت و به باغ زنی درآمد، ديد زن سرگرم نان پختن است و کودکی نزد وی ايستاده بود، می خواست ميوه بچيند و زن مانع می شد. قباد علت اين کار را پرسيد، زن پاسخ داد که ميوه بين او و شاه مشترک است و چون هنوز نه شاه آن را قسمت کرده و نه عامل خراج، پس حلال نيست که کودک او دست به ميوه بزند.» (7)

موضوع خراجها ومالياتهای سختگيرانه، منشاءاصلی جنبش مزدک بود. برای همين پس از اين که قباد به مزدک گرويد، شاه را وادار کرد مقدار خراجها را به يک دهم کاهش دهد. اين شعر فردوسی گويای مطلب است:
سه يک بود و چهار يک بهر شاه قباد
آمد و ده يک آورد راه

آزادان:

: از جمله امتيازهای «دهقانان» اعزام سربازان سواره به سپاه امپراتوری بود که بزودی تحت نام «آزادان» شناخته شدند. اين سربازان پس از آموزشهای رزم، میتوانستند به رستههای بالاتر نيز ارتقا پيدا کنند. حدس زده میشود هر آبادی کما بيش تعداد ده خانوار دهقان خُرده زميندار داشته است و هر خانوار يکی از فرزندان خود را به خدمت سپاه در میآوردند. «آزادان» در زمان صلح میتوانستند زمينهای خود را کشت کنند و نيز از خدمات و مواجب دولت بهره ببرند. بدينگونه با پيدا شدن اختلافات و سلسله مراتب بين دهقانان خُرده زميندار، آزادان به قشر مستقلی تبديل شدند و در طول تاريخ تأثيرات گوناگونی از خود برجا گذاشتند. از مهمترين رويدادهايی که بی ارتباط با بحث ما نيست، کمک و ياری آزادگان به تازيان شبه جزيره عربستان است. آن رويداد چنين بود که پس از سرکوب مزدکيان از سوی خسرو اول، گروه بیشماری از «آزدان» که بيشتر آنان مزدکی بودند، زندانی و محکوم به مرگ شدند. در چنين اوضاعی نبردی ميان تازيان شبه جزيره با سپاه اتيوپی و زنگيان حبشی به فرماندهی فرزند «ابرهه» روی میدهد. تازيان دست ياری بسوی خسرو اول دراز میکنند، خسرو نخست زير بار نمیرود، اما يکباره تصميم می گيرد که اين گروه «آزادان» مزدکی را که محکوم بمرگ بودند، در قبال خريد جان خود به شبه جزيره عربستان و ياری تازيان اعزام کند. بدينگونه هشت هزار نيروی سواره با کشتی به يمن رفته و با پيروزی بر نيروهای اتيوپی و حبشی، همانجا ماندگار شده و تحت حکومت «باذان» حاکم ايرانی يمن زندگی تازه ای را آغاز میکنند.سالها بعد، با گسترش اسلام در شبه جزيره، پيامبر اسلام با «باذان» به توافق میرسد و پس از مرگ «باذان» پسرش جانشين او شده و همراه ايرانيان ـ همان «آزادان» مزدکی ـ به رهبری پيروز، اسلام آورده و حتا در سرکوب شورش اسود عُنسی و نابودی او با پيامبر همکاری میکنند. نقل است، شب پيش از فوت پيامبر، به او وحی میرسد که اسود کشته شده است، پس رو به انصار و بزرگان مدينه با صدای بلند میگويد: «ديشب عُنسی کشته شد و مردی آزاد از خاندان «آزادان» او را کشت.»
انصار و بزرگان از پيامبر میپرسند: «او چه کسی بود؟»ـ
«پيروز بود، پيروز باد پيروز.» (8)

.....باری نهضت مزدک سرکوب شد و مزدک و هوادارن او کشته شدند، اما نه انديشه او از ميان رفت و نه اعتراضات و خواسته های مردم ـ بويژه اقشار متوسط ـ فروکش کرد. چنانکه قباد ناچار شد، تا حدی قوانين مربوط به خراج را اصلاح کند و جانشين او ـ خسرو اول ـ کار پدر را پی گرفت و اوضاع اجتماعی را تا حد زيادی اصلاح کرد، اما اين رفروم نتوانست مشکلات اساسی جامعه را حل کند. بلکه تنها توانست تنفسی کوتاه به مردم بدهد و کمی از آلام مردم و معضلات جامعه بکاهد. در چنين شرايطی جنگهای درازمدت سلطنت خسرو دوم و دريافت خراج هايی که برای تأمين هزينه اين جنگها از مردم و بويژه طبقه متوسط اخذ میشد و نيز ستم و بيدادی که به سپاهيان ـ که باز بيشتر اين سپاهيان از همين قشر بودند ـ زمينه را برای پيروزی تازيان فراهم آورد. به عبارتی زوال حکومت ساسانی، از چند گزينه: سرکوب مزدکيان، عدم پيگيری رفرم و اصلاحاتی که قباد و جانشين او انجام داد ـ اصلاحاتی که بانی آن مزدکيان بودند ـ، تداوم جنگهای دراز مدت و خراجهای سنگين از سوی خسرو دوم، زمينه يورش تازيان را فراهم آورد.بدينگونه با از ميان رفتن هرگونه نور اميدی برای تغيير شرايط، پس از يورش تازيان؛ مردم مانند هر بار تن به نبرد ندادند و بخشی وسيعی از آنان به گوشهای خزيدند و بعضا از بيگانگان استقبال کردند. واکنشی که بسی گران تمام شد و نابودی بسياری چيزها را برای هميشه بوجود آورد.

No comments:

 
Free cellphonesverizon cellphone